سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آسمانها و زمین و فرشتگان و شب و روز برای سه کس آمرزش می طلبند :دانشمندان و دانشجویان و سخاوتمندان . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :10
بازدید دیروز :0
کل بازدید :1119
تعداد کل یاداشته ها : 10
04/2/24
4:51 ع

در عین حال مشعوف شدم که به شدت منتظر شاهکاری از اوراسل بودم. بازی فوق العاده بیل در این سکانس و ظریف کاری هایش در اجرای گریمش به صورت خودجوش(!) به قدری مرا تحت تاثیر قرار داد که حد ندارد. چشم های راستین نیست ، به او می گویند که "چی دستت را گرفته" می گوید " چیزی که می تواند شروع رویا باشد" یعنی جوری به عبس بودن همه ی ماجراها مهر زده و شکست را می پذیرد ، یک یادگاری از همه ی این ماجراهای دروغ و

داشته باشند یا نباشند - تا اینجای مسئله مبهم است و هیچ یک از خدایان شخصاً حضور پیدا نمی کنند - اما هرکولس (با نقش آفرینی «دواین جانسون» در بهترین حالت تشابه بدنی به «آرنولد شوارتزنگر») پسر زئوس نیست. در واقع او یک یتیم است. شهرت او به عنوان یک نیمه خدا طی سال ها کسب شده است و به او اجازه می دهد به عنوان یک مزدور که جایگاه و اعتبار خود را معامله می کند، ثروتی به هم بزند. بله این فرضیه می توانست به داستانی جذاب منتج شود اما این در صورتی بود که فیلم ساخته ی «ریدلی اسکات» باشد نه شخصی مثل «برت رتنر». به جای آن در نهایت با این روبرو می شویم که هرکولس و گروه پنج نفره ی دلشادش (چهار مرد و یک زن) موافقت می کنند تا به لرد کوتیس تراسی (جان هرت) کمک کنند تا در یک جنگ داخلی علیه شورشیانی که به سحر و جادو معروفند، بجنگند. هرکولس برای همکاری خود مبلغ دستمزی بالا تعیین می کند، با دختر کوتیس ارجنیا (ربکا فرگوسن) نظر بازی می کند ، در یک مجموعه تمرینات مجوز نمی‌دهد، اما این بازی همواره مبتنی بر افسانه های غیبگویی بوده است تا از این رهگذر برای دوستانی که کلمات لعن و نفرین را در کنار تخته بازی بیان می‌کنند، مشروعیت معنوی ایجاد کنند. /Ouija2در حقیقت، ساخت فیلم از روی صفحه ویجا در مقایسه با تبدیل چیزی مانند Battleship [به فیلم] کمتر چالش زا است، چون صفحات ویجا ابزاری برای برگزاری احضار ارواح هستند و به نوعی یکی از مؤلفه های دائمی بسیاری از داستان‌های خانه های جن زده هستند. این فیلم، که نخستین تجربه کارگردانی استایلز وایت و همکار نویسنده‌اش جولیت اسنودن است، تفاوت زیادی با «موذیانه / Insidious» یا «حلقه / The Ring» ندارد به جز الزام ظاهری شخصیت‌ها برای یافتن دلیلی برای ادامه دادن بازی حتی اگر آن دلیل کاملاً غیرمنطقی باشد. اولیویا کروک در نقش لِین، زن جوانی که سعی می‌کند دریابد چرا بهترین دوستش دبی (با بازی شلی هنینگ) اقدام به خودکشی کرده است، بازی می‌کند. بعد حمام، وقتی که جانسون به پشت مقابل دورنان دراز می¬کشد، شاهد نوعی حس ناراحتی ملموس هستیم- انگار هیچ یک از این دو نمی خواهند آنجا باشند (به حالت¬هایشان دقت کنید). آنچه «پنجاه سایه خاکستری» می¬فروشد چیزی غیر از منفورسازی و نابودی فانتزی شناخته شده نیست. جانسون به سختی با ویژگی¬های ضروری شخیت آناستازیا از ابتدا خو می¬گیرد، و آن قدر روی خجالتی بودن او تاکید می¬کند که تقریباً برای بیننده آزاردهنده می¬شود. دورنان یک کریستین سنگی، برتری خواه و خودشیفته را برای¬مان ترسیم می¬کند، دیوی که شباهت زیادی به شخصیت پاتریک بیتمن رمان «روانی آمریکایی» نوشته برت ایستون الیس دارد (نقش او را کریستین بیل عالی بازی کرد). مطمئن نیستم که این دقیقاً انعکاس درستی از شخصیت رمان ای ال جیمز است یا خیر، اما تاکید دارد که چقدر رمانس مرکزی این فیلم ناسالم و تا حدی سمی است. «پنجاه سایه خاکستری» ناتمام به پایان می¬رسد، و به جای این که این رابطه زشت بین کریستین و آنا را به را به عهده دارند تا جایی که - به گفته ی یکی از شخصیت های فیلم – حتی امنیت بخش های تحت حاکمیتشان توسط خودشان برقرار می شود و پلیس عامدانه از درگیری با این گروه ها دوری می کند. افتتاحیه‌ی فیلم نمایش حادثه ی میانی فیلم به شکل فلاش فُروارد است و صدای راوی ( کاپیتان ناسیمنتو ) که وضعیت حاکم بر شهر ریو ، موقعیت پلیس های معمولی و پلیس نیروی ویژه در برابر گروه های تبه کاری را شرح می دهد با آن همراه می شود. پس از ان در شروع فیلم به شش ماه قبل از حادثه باز می گردیم تا سرگذشت ناسیمنتو را – که بهانه ای است برای نمایش خشونت و بی رحمی حاکم بر شهر – از ابتدا دنبال کنیم. نیروی ویژه می توانست به فیلمی کلیشه ای در رابطه با نبرد همیشگی خیر و شر و پیروزی قطعی طرف مثبت که حتما در نگاه رسمی نیرو های پلیس هستند تبدیل شود که نمونه هایش را در تاریخ سینما فراوان دیده ایم. اما نکته ای که اثر را نجات می دهد نوع نگاهی است که فارغ از مثبت و منفی تعریف کردن طرفین ، به


94/10/3::: 6:1 ع
نظر()